حزب مشروطه
و نسخه سیاه برای آینده ایران
آذر ماجدی

حزب مشروطه ایران پس از کنگره نهم خویش اعلام کرده است که در صورت حمله نظامی به ایران "حزب مشروطه ایران موقتأ در کنار رژیم قرار خواهد گرفت." اپوزیسیون راست ایرانی به دو دسته تقسیم می شوند: یک دسته آنهایی که آمریکا و غرب را به حمله نظامی به ایران تشویق و ترغیب می کنند، بخشی از نیروهای جنبش راست پرو غرب که آنها نیز مثل حزب مشروطه خواهان احیای نظام سابق در ایران هستند. امثال سازمان مجاهدین، نیروهای قومپرست و جريانات دست ساز قومى نيز در اين صف قرار دارند. دسته دیگر در مقابل حمله نظامی پشت رژیم اسلامی بصف می شوند، مانند حزب مشروطه، برخی از جریانات ملی اسلامی و اصلاح طلب حکومتی و سازمان های ضد امپریالیست که بنام چپ فعالیت می کنند. این جریاناتات از آنجا که اهداف ارتجاعی شان با خواستهای پایه ای مردم در تناقض است، نه می خواهند و نه می توانند بر نیروی مردم آزادیخواه و برابری طلب، بر بشریت متمدن و انسان دوست، یعنی قطب سوم اتکاء کنند. اینها تنها خود را صرفا میان دو قطب تروریستی، یعنی تروریسم اسلامی و رژیم اسلامی یا تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا مخیر میبینند .

این صفبندی نیروی ارتجاع است که صرفنظر از آنکه از کدام قطب تروریستی دفاع می کند، خواهان حفظ نظم موجود است، یعنی یک نظام سرمایه داری که بر مبنای کار ارزان و کارگر خاموش انباشت می کند. اما انصافا باید گفت که حزب مشروطه در بیان نیات ارتجاعیش صراحت دارد. این حزب سه سال پیش در زمان خیزش توده ای مردم ایران، زمانی که خطر یک انقلاب رژیم اسلامی را تهدید میکرد، علیرغم اینکه مدعی است خواهان "سرنگونی رژیم جمهوری‏اسلامی در کل ساختار حکومت و نه صرفأ اصلاح آن" است، در هراس از یک انقلاب کارگری که بساط سرمایه و استثمار خشن آنرا واژگون می کند، اعلام کرد که "حفظ نظام یک گزینه است." (داریوش همایون) بعلاوه، باید یادآور شد که مخالفت حزب مشروطه با حمله نظامی تا آنجا که اعلام می کند در صورت وقوع آن "در کنار رژیم اسلامی قرار خواهد گرفت،" از روی انسان دوستی و نگرانی از قربانی شدن مردم نیست؛ خیر، اشتباه نکنید! اینها نگران تجزیه ایران هستند؛ اینها ناسیونالیست های عظمت طلبی هستند که حاضرند برای حفظ "یکپارچگی کشور" و ممانعت از تجزیه آن با شیطان، یعنی رژیم سرکوبگر و جنایتکار اسلامی همدست و هم سنگر شوند. اینها بخاطر "حفظ تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران" است که با حمله نظامی به ایران مخالفند .

حزب مشروطه نه تنها صریح و علنی این نیت و هدف را اعلام می کند، بلکه همچنین حمایت صریح شان از تحریم، نیات ضد انسانی و ارتجاعی آنها را برملا می کند. زیرا اگر نگرانی از وضعیت مردم، سلامت و رفاه آنها نقطه عزیمت حزب مشروطه بود، با تحریم اقتصادی که پیش و بیش از هر چیز دارد از مردم عادی، از مردم کارگر، زحتمکش و محروم قربانی می گیرد، مخالفت می ورزیدند. خانم هایده توکلی، عضو شورای مرکزی حزب مشروطه با صراحت کامل از تحریم، این سلاح کشتار جمعی دفاع می کند: "همواره تاکید کرده ایم که مخالف جنگ و موافق تحریم های هوشمندانه هستیم و از خیلی وقت پیش پیشنهاد شروع این اقدامات را به کشورهای دیگر کرده ایم. اکنون نیز شاهد هستیم که زمان هر چقدر می گذرد این تحریم ها تاثیر گذارتر می شوند، هر چند که متاسفانه به مردم ایران هم این فشار وارد می شود ولی برای گذار از این مرحله می بایست یکی را انتخاب کرد: جنگ یا تحریم. ما تحریم را انتخاب کرده ایم ."

اولا، معلوم نیست چرا یک جریان سیاسی مجبور به انتخاب یکی از این دو اقدام ضد بشری است؟ چرا اینها برایشان غیرقابل تصور است که یک رژیم سرکوبگر را بدون متوسل شدن به اینگونه اقدامات ضد انسانی که منجر به رنج و زجر توده های مردم و کشتار وسیع می شود، سرنگون کرد؟ باین خاطر که اینها از انقلاب کارگری می ترسند؛ اینها از انقلاب بیشتر از رژیم اسلامی در هراسند؛ از همین رو بود که زمانی که بوی انقلاب به مشامشان خورد به صرافت افتادند که "حفظ نظام یک گزینه است." اینها می خواهند که در مسیر سرنگونی رژیم اسلامی مردم نیز زندگیشان ویران شود، مردم نیز همراه رژیم به زانو افتاده باشند، تا آنها بتوانند با کمک دولتهای غربی به قدرت برسند. اینها می دانند که آلترناتیو مردم نیستند، پس راهی را برای سرنگونی رژیم باید بگزینند که مردم امکان انتخاب را از دست داده باشند، مردم آنچنان بدبخت و مستاصل شده باشند که بشود هر بلایی را بر سرشان نازل کرد. نقشه و استراتژی اینها روشن است.

ثانیا، اینها بر چه مبنایی نظر می دهند که "زمان هر چقدر می گذرد این تحریم ها تاثیر گذارتر می شوند"؟ آیا از ضعف رژیم اسلامی است یا از عجز مردم است که اینها به این نتیجه رسیده اند؟ اینها به آن نیروهایی متعلقند که دارای اذهان بیمار گونه اند، بر این تصور اند که فشار تحریم ها مردم را آنچنان مستاصل خواهد کرد که علیه رژیم برمی خیزند و در این میان فرصتی برای نازل شدن اینها با هواپیمای ایر فرانس، بریتیش ایرویز یا آمریکن ایرلاین به تهران فراهم خواهد آمد. تاریخ اخیر نشان می دهد که چگونه تحریم اقتصادی همچون سلاح کشتار جمعی علیه یک جامعه عمل می کند، ده سال تحریم عراق که به قتل عام نزدیک به یک میلیون انسان، عمدتا نوزادان، کودکان و سالمندان شد، در جلوی چشمان همه ما قرار دارد. اینها این حقیقت را می دانند، مردم هم می دانند؛ از همین رو است که صفت پوچ و بی معنای "هوشمند" را در مقابل تحریم قرار داده اند. هوشمند یا احمق، این تحریم ها دارد از مردم رنجدیده و محروم ایران قربانی می گیرد .

این نیروهای ارتجاعی و ضد انسانی را باید افشاء کرد. اینها دشمنان مردم اند. نقش این نیروها، چه موافق حمله نظامی و چه مخالف از نوع حزب مشروطه، تحمیل رنج، درد، گرسنگی و قتل عام به مردم است. اینها آینده ای سیاه را برای مردم ترسیم می کنند. مردم خواهان آزادی، برابری و رفاه اند. مردم خواهان جامعه ای هستند که در آن همه صرفنظر از جنسیت، قوم، نژاد، زبان مادری و محل و خانواده ای که در آن متولد می شوند، آزاد و برابر باشند؛ و از برابری، صرفا برابری حقوقی مد نظر نیست، بلکه برابری واقعی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مد نظر است. مردم خواهان جامعه ای هستند که در آن همه مرفه باشند، نه آنکه اقلیتی بر ثروت های افسانه ای تکیه زنند و اکثریت عظیم مردم دچار فقر و فلاکت باشند. چنین جامعه ای فقط و فقط تحت سوسیالیسم امکانپذیر است. نظامی که حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای آن مبارزه می کند. سازماندهی یک انقلاب کارگری علیه رژیم کثیف اسلامی و سرنگونی آن بهمراه سرنگونی نظام سرمایه داری تنها پاسخ واقعی به خواستهای مردم است . *